سال نو شد و هیچ چیز نو نشد. گل‌ها شکفته نشد، درخت‌ها شکوفه نکرد، زمین سبز نشد. دیگر باران بی باران! به جای آن که زیر باران بروم پشت پنجره فقط سیل نفهمی را می‌بینم که همه را با خود می‌بَرَد.
فارغ از هر چیز من به هیچ چیز نرسیدم. من این سال را نیز مانند سال قبل گذراندم مانند هر سال. این صفحات این دفتر چند برگ، همه یکسان است؛ همه سیاه است!
زندگی برایم قابل پیشبینی شده است، همه‌اش بدبختی و بلاست، نه چیزی دیگر. دفتر سرنوشت من بی‌برگ است، فقط وجود دارم و فقط هوا می‌م! من نمی‌خواهم هیچ کاری انجام ندهم، ولی هیچ کاری انجام نمی‌دهم! شاید اگر خدا با یک سیخک پشتم بود و به من هشدار می‌داد، تلاشم را می‌کردم. ولی او صبر می‌کند و سیخ نهایی را به جانم می‌زند!
من این چرندیات عید را قبول ندارم. قبلا فکر می‌کردم زمان خاصی است و سفره می‌چیدم و دعا می‌خواندم، حتی اگر لحظه تحویل سال، چهار صبح بود بیدار می‌ماندم. ولی همه‌اش یک قرارداد انسانی است و بی‌معنی؛ اما هنوز دوستش دارم، شاید به خاطر وجود آوردن توهم شادی در دل‌هایمان است. همانطور که می‌دانید امسال ویروس حقیقت همه‌اش را برد!
امشب شب آخر سال است و من دلم گرفته است. ولی عید بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟ و من شانه‌هایم را بالا می‌اندازم!

سها!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خواستگاری های من ضايعات آهن BTS MY LOVE Game World ArchLinux شهر ریوند https://bestfarsi.ir/ آسمان آبی عطر سازان مرجع دوستداران عطر و ادکلن شرکت وکیوم آسیا